ماهان عشق بابا و مامانماهان عشق بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

ماهان نفسی

پسرم و کارای جدیدش

سلام مرد مامان چطولیییییییییییییییییییییییی از زبون سارا دختر عمو برات نوشتم چطوری رو عشق من نمیدونی که چقدر بلا شدی جدیدا که با کارات من وبابایی رو غافل گیر میکنی عین ادم بزرگامیمونی اخه بچه مگه بچه هم از تلویزیون سر در میاره که عاشق فیلم های جم شدی شما پا به پای من فیلمارو نگاه میکنی شما قلب منی روح منی اخه نمیدونم دیگه به چی توصیفت کنم مامان جون انقدر با نمک شدی هزار الله اکبر هر کی میبینتت باید سریع برات اسپند دود کنم چون خیلی تو چشمی  جدیدا هم که خودت دیگه قادر به نشستن شدی و میشینی وبا اسباب بازیات بازی میکنی واگه ببینی تلفن زنگ میزنه سریع خودتو به صورت شنا میرسونی به میز تلفن و با جیغ میگی که به من گوشیرو بدید و ...
29 تير 1391

مرد من به تنهایی غذا خورشده

سلام مرد کوچولوی مامانییییییییییییییییییییییییی عزیز دلم نمیدونی که چقدر جیگر شدی نفسم الهی دورت بگردم شکموی مامان وای میمرم برات موقعه غذا خوردن اخه نمیدونی که چقدر بلا شدی هر وقت ظرف غذا رو تو دست مامانی میبینی چشات زودتر از دهنت باز میشه مثلا عاشق موبایلی وقتی موبایل تو دستت باشه وظرف غذارو تو دست من ببینی خدا رحم کنه به موبایل انچنان پرتابی میکنی که تمام تجهیزات گوشی از هم جدا میشه الهی فدات بشم شکمو جدیدا هم که اصلا تحمل نداری که یه کوچولو هم غذا خوردنت دیر بشه اگه یه ثانیه مامان حواسش پرت بشه اول میزنی زیر گریه و بعدظرفو به سرعت از دست مامان میقاپی ومنم که میبینم با ولع خودت غذا میخوری جدیدا ظرف غذاتو میزارم جلوت...
22 تير 1391

پسرم عشق رانندگی داره

عشق رانندگی پسرم عزیز دل مامان نمیدونی که چقدر از دست کارات خندمون میگیره اخ جدیدا با بابا که میشینی پشت رل فقط دوستداری خودت فرمون ماشین رو بگیری و مثل ادم بزرگا ژست میگیری الهی مامان دورت بگرده با این کارهایی که تو میکنی همیشه احساس میکنم 2 تا مرد بزرگ تو زندگیم دارم به وجودتون افتخار میکنم عزیزم وقتی هم بابا شمارو به خاطر امنیت از بقلش شمارو به بقل من میده نمیدونی که چقدر با مامان لج میکنی خودتو به اون راه میزنی که انگار نه انگار دارم صدات میکنم یا دارم باهات بازی میکنم همش روتو ازم بر میگردونی وهمش به بابایی با صداهایی که از خودت درمیاری بهش میگی که میخوام بیام پیشت و بابا هم چون طاقت نداره شمارو کلافه ببینه تا بقلتون میکنه انچنا...
17 تير 1391

ماهان وپارک چیتگر

سلام گل پسرم یه دونه مامان   پسرم نفسم عزیزم امدم مطلب پارک چیتگرو برات بزارم اخه جمعه گذشته برای نهار خاله بابا جونی همه عموها ودختر خاله هارو به چیتگر برد وای که هوا چقدر گرم بود شما هم که اصلا طاقت گرما نبودی همش عرق میکردی و همه بهم گفتن که لباساشو در بیار و فقط رکابیشو و پنبریزش تو تنش بمونه که شما هم از این کار من اصلا بدتون نیومد کلی حال کرده بودید تازگی ها هم که یاد گرفتی وقتی کسی بهت میگه بیا بریم ددر سریع دستاتو به سمتش دراز میکنی و پاهات و به سرعت تکون میدی و بلند بلند میخندی الهی دورت بگردم که همه برای باتو بودن نوبت میگرفتن عزیزیمی راستی دختر خاله باباجون نعنو به درخت بسته بود وشما فقط عاشق این بودی که یکی ...
16 تير 1391

تولد 7 ماهگیت

تولدت مبارک ای گل گلدون من هزار سال زنده باشی بسته به تو جون من این هدیه تولد پیشکش چشمای تو نازگل زیبای من چشام زیر پای تو . عزیز دلم شما یه ماه دیگه به ماهدونگیت اضافه شد شدی ٧ ماهه نمیدونم چه جوری ابن روزا گذشت باورم نمیشه اصلا نمیدونم وقتی به شکر تمام نعمتهای خدا که میرسم از نعمت بزرگی که بهم داده که اونم فرشته قشنگ و پاک به من تویی با چه کلمه ای از خدا سپاس کنم فقط میدونم با صدای بلند داد میزنم خدایا دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتدارم خدایا به کدوم کار خوبم این فرشتتو بهم سپردی خداجون به همه زنهای دنیا این لذت شیرینو قسمت کن     ...
10 تير 1391

ماهان و زردالو

سلام جیگرم تمام وجود مامان عشق مامان میدونم الان میگی چقدر دیر به دیر این وبلاگ منو اپ میکنی به خدا مامان دارم خانه تکونی میکنم حسابی کارام با وجود شما کند پیش میره خدا بابایی رو تا عمر داریم برامون حفظ کنه همه کارهارو اون انجام میده از پرده شستن بگیر تا جابه جایی وسایل و گردگیری اخه همش به من میگه بشین پیش ماهان تو بگو من انجام میدم منم مجبورم بیشتر پیش شما بشینم و بابایی با خاله کارهای خانه رو انجام بدن اهان یادم رفت بگم اصلا برای چی دارم خانه تکونی میکنم اخه همه به خاطر ماه مبارک رمضان وهم به خاطر اینکه بابا میخواد بینیشو عمل کنه و میدونم که دیگه از این به بعد نمیتونه کارهای سنگین برام بکنه منم از موقعیت سوء ...
9 تير 1391

ماهان وخوردن میوه

سلام جیگر طلای مامان عشقم میدونم خیلی دیر به دیر میام وبتو اپ میکنم به خدا نمیرسم یا اینکه هی میام اینجا شروع میکنم مطلب اضافه کردن و نمیدونم چه مرضی گرفته این نی نی سایت یه دفعه قطع میشه من حس نوشتن دوباره رو ندارم الانم دارم مینویسم همش میگم خدایا نکنه دوباره قطع بشه خلاصه نفسم از دست شکمو بودن شما دیگه منو بابایی نمیتونیم چیزی جلوی چشم شما بخوریم اخه همش بالا و پایین میپری جدیدا تا ظرف میوه رو میبینی دیگه طاقتت تموم میشه واگه بهت ندیم میزنی زیر گریه و منم که طاقت ندارم همیشه یه چیزی میدم دستت یا سیب یا لیمو ولی الان دیگه نمیخوای مابهت بدیم میگی بیارید جلوی دستم ظرف میوه رو خودم انتخاب کنم و همیشه هم دستت یا رو هلو یا ش...
7 تير 1391

ماهانمو جشن امام حسین

نفسی مامان مامان داره دیونه میشه از دوستداشتن زیادت   عزیزترین کس زندگیم چند روز دیگه 7 ماهگیت تموم میشه باورم نمیشه هفت ماه از باهم بودنمون داره میگذره هفت ماه از بهترین لحظه های عمرم داره میگذره خدا چرا روزهای خوب انقدر زود میگذره خدایا به حق این روز قشنگت که تولد بهترین مرد دنیاست کسی که همیشه ارزوی دیدن دوبارشو دارم اره امامه سرورمه حسینم ** میلاد امام حسین علیه السلام مبارک باد ** عزیزم نمیدونی که من چه ارادت خواستی به امام حسین دارم امسال شما هم از شربتهای خوشمزه امام حسینی نوش جان کردی امروز که با بابایی رفتیم خیابان چقدر قشنگ بود همه داشتن شربت وشیرینی پخش میکردن به ماهم شربت وکیک دادن شما اصلا نذاشتی ماما...
4 تير 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماهان نفسی می باشد